کافت، شکاف عمیق سایر معانی: (به ویژه در کوه های یخ و یخرودها) یخشکاف، ژرفکافت، زاو، ژرفچاک، شکاف زدن، رخنه کردن، نفوذ کردن [عمران و معماری] رخنه - شکاف یخچالی - کافت - جر - شکاف یخی - ترک - ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[خاک شناسی] پشته های یخچالی
شکافبَشم [علوم جَوّ] یخبلورهایی که بر دیوارۀ شکاف یخسارها یا حفرههای بزرگ سرد تشکیل میشود
واژههای مصوب فرهنگستان
[زمین شناسی] یخکاف حاشیه ای شکاف یخی موجود در نزدیکی حواشی یک توده یخی که معمولاً به صورت مورب و با شیب حدود 45 درجه (در نمای از بالا) از دو طرف به سمت مرکز توده کشیده شده است. مقایسه شود با ...
ابکند، سره، دره تنگ و عمیق، مسیل، دارای دره تنگ کردن سایر معانی: (تنگ و عمیق) آبکند، فرکند، دهار [عمران و معماری] آبکند - مسیل - فرکند [زمین شناسی] آبکند، دره تنگ و عمیق، دارای دره تنگ کردن ...
یخبلورهایی که بر دیوارۀ شکاف یخسارها یا حفرههای بزرگ سرد تشکیل میشود [علوم جَوّ]