[حسابداری] دفتر معین بستانکاران
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حقوق] محکوم له (کسی که به حکم دادگاه طلبکار شناخته شود)
[حقوق] طلبکار، بدون وثیقه (در دعوی ورشکستگی)
[حقوق] طلبکار ممتاز (در دعوای ورشکستگی)
[حقوق] طلبکار بدون وثیقه (در دعوای ورشکستگی)
پذیرنده، گیرنده، خریدار مال دزدی، دریافت کننده، دستگاه گیرنده، متصدی دریافت سایر معانی: دریافتگر، ستانا، (ورزش) دریافت کننده ی توپ، پاس گیر، (رادیو و غیره) گیرنده، خزانه دار، صندوقدار، خریدا ...