چادر شب رختخواب، روپوش تختخواب سایر معانی: روبستری، چادرشب روی رختخواب، مقرمه، بستر آهنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لحاف، بالا پوش، لحاف دوختن، مثل لحاف دوختن سایر معانی: (مانند لحاف) دوختن، آجیدن، آژیدن، لحاف دوزی کردن، بر هم دوختن، شب پوش، شپوش، رجوع شود به: poultice، هر چیز لحاف مانند: لایه، نرم لایه، ...