تنگه، دره عمیق و باریک، دره باریک و تنگ، دربند سایر معانی: (دره ی دراز و باریک که دو طرف آن صخره های بلند است) تنگ دره، تنگ، تکاب، آبکند [عمران و معماری] دره عمیق - دره تنگ - گلوگاه - تنگ - ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابکند، سره، دره تنگ و عمیق، مسیل، دارای دره تنگ کردن سایر معانی: (تنگ و عمیق) آبکند، فرکند، دهار [عمران و معماری] آبکند - مسیل - فرکند [زمین شناسی] آبکند، دره تنگ و عمیق، دارای دره تنگ کردن ...
گودی، جلگه، شیار، دره، وادی، میانکوه سایر معانی: بازه [عمران و معماری] دره - نقطه مینیمم - آبروی کنار سقف - آبروی لب بام - محل اتصال دو سطح بام - آبروی مشترک بین دو شیب بام [زمین شناسی] دره ...