روانساز خورنده [جوشکاری و آزمایشهای غیرمخرب] پودری مرکب از نمکهای آلی یا غیرآلی و اسیدی یا رزین فعال که به فلز پایه حمله میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
شیمى : ضد زنگ [شیمی] ضد زنگ [نساجی] ضد زنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نفت] رنگ ضد خوردگی
لطیفه سایر معانی: سوزندگی، تندی، نیش سخن
زنندگى، تندى
چاک، بی امان، تخفیف زیاد، با روح، سرحال، شدید سایر معانی: (عامیانه) عظیم، شگرف، بزرگ، ستهم، پرخشونت، پرشور، پراشتیاق، پرحرارت، جذاب، خوش قیافه، بریدن، شکافتگی، عظیم [نساجی] آهار زنی ...