تارک، تاج یا کلاه، کلاه پادشاهی، تاچ پاپ، تاچ پادشاهی سایر معانی: تاج، دیهیم، تارک tarok، کلاه پادشاهی در ایران قدیم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بخشی از دندان که از لثه بیرون آمده و مینا روی آن را پوشانده است [پزشکی - دندانپزشکی]
واژههای مصوب فرهنگستان
تخلیۀ الکتریکی غالبا درخشندهای که در سطح جسم رسانا یا در فاصلۀ بین دو جسم رسانا در خط انتقال، هنگامی که گرادیان پتانسیل از حد بحرانی خود فراتر رود، اتفاق میافتد [فیزیک] ...