رونویس کننده، مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء سایر معانی: (شخص یا دستگاهی که رونوشت درست می کند) نسخه نویس، رونوشت بردار، دستگاه فتوکپی، رونویس، نگارگر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منشی، محرر، کاتب نسخه های خطی، کتابت کردن، حکاکی کردن سایر معانی: (پیش از اختراع چاپ) کاتب، نویسنده، مولف، رونویس کننده ی تورات، دبیر، خط نویس، (قلم ویژه ی علامت گذاری روی چوب یا سنگ یا آجر ...