[عمران و معماری] منطقه خنک کن [نساجی] منطقه سرد کننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] خنک ماندن توسط برداشت
[آب و خاک] سرمایش بی دررو
[نفت] خنک کردن به وسیله ی هوا
[نفت] خنک کردن مته
[برق و الکترونیک] سرمایش همرفتی انتقال گرما از طریق حرکت طبیعی و رو به بالای هوای گرم از جسم مورد نظر .
[شیمی] سردسازی با تبخیر [پلیمر] خنک سازی تبخیری
خنک سازی چیزی
[نفت] خنک سازی آب شیرین
[نفت] کولر گازی
[برق و الکترونیک] سرمایش مایعی استفاده از مایع در گردش برای سرد کردن ( گرفتن حرارت ) قطعات الکترونیکی . گ
سرمایش مغناطیسی [فیزیک] روشی برای سرد کردن مواد پارامغناطیسی تا دمای k و3 -10 در مجاورت میدان مغناطیسی|||متـ . وامغناطش بیدررو adiabatic demagnetization ...
واژههای مصوب فرهنگستان