عکس [ریاضی] در مورد یک گزارۀ شرطی، گزارهای که از جابهجایی مقدم و تالی آن به دست میآید|||متـ . عکس قضیه converse of theorem ...
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] قضیه ی عکس برنولی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] قضیه ی حدی معکوس
برعکس ,بطوروارونه یامعکوس ,ازطرف دیگز [ریاضیات] برعکس، به عکس، متقابلا
[ریاضیات] عکس ساده
گپ، سخن دوستانه، درد دل، گپ زدن، دوستانه حرف زدن، پر حرفی کردن سایر معانی: صحبت دوستانه، گپ زنی، صحبت دوستانه کردن، (مهجور) حرف چرند، لاطائل، وراجی، انواع پرندگان مهاجری که جیک جیک می کنند ( ...
گفتگو، محاوره، صحبت، مذاکره سایر معانی: محاوره ی رسمی، گفت و شنود (دانشمندانه)، کنفرانس، همسخنی، سخنگری
علاقه، ارتباط، معاشرت، مخابرات، مکاتبه، مخابره، ابلاغیه، تماس سایر معانی: رسانگری، رسانش، (خبر و علامت و غیره) مبادله، تبادل، گفت و شنود، ربط، رابطه، (جمع با فعل مفرد) بیان (شفاهی و کتبی)، ع ...
(منطق) عکس نقیض، پادنهش [ریاضیات] عکس نقیض
گفتگو، محاوره، صحبت، سخن، گفت و شنود، هم سخنی، مکالمهء دو نفری، مکالمات ادبی و دراماتیک، صحبت دونفری سایر معانی: (به ویژه در آثار هنری مانند نمایش و رمان) گفتگو، مکالمه، همگویی، همکلامی، تبا ...
شدید، قطری سایر معانی: قطری، شدید
(امریکا - عامیانه) پشت صفحه ی گرامافون (و غیره)، بخش ثانوی (و کم اهمیت تر) هرچیز، پشت هرچیز، پشت هرچیز the flip side of this matter جنبهی معکوس این قضیه