درست پیش بینی کردن، 1- یادآور بودن، بیاد انداختن 2- بیادآوردن، به خاطر آوردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرض کردن، انگاشتن، پنداشتن، تفکر کردن، تصور کردن، حدس زدن سایر معانی: خیال کردن، تخیل کردن، انگاریدن، سگالیدن، گمان کردن، فر کردن [ریاضیات] در نظر گرفتن، تصور کردن، انگاشتن ...