همیوغ [زیستشناسی] هریک از دو یاختۀ بههمپیوسته در فرایند همیوغی
واژههای مصوب فرهنگستان
همیوغ شدن [زیستشناسی] شرکت داشتن در فرایند همیوغی|||متـ . همیوغ کردن
کمانهای مزدوج [ریاضی] دو کمان ناهمپوش از یک دایره که اجتماعشان یک دایرۀ کامل است
[ریاضیات] محور های مزدوج هذلولی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[عمران و معماری] تیر مزدوج
[ریاضیات] تابع های محدب مزدوج
[ریاضیات] قطر های مزدوج، قطر های همیوغ
[ریاضیات] صفحه های قطری مزدوج
[ریاضیات] امتداد های مزدوج
[آمار] خانواده مزدوج توزیع
[ریاضیات] انتگرال فوریه ی مزدوج
[ریاضیات] تابع های همساز مزدوج