رفتار، سلوک، عمل اوردن، هدایت کردن، اداره کردن، بردن سایر معانی: اجرا، مدیریت، اداره، راهنمایی کردن، همراهی کردن، مشایعت کردن، مدیریت کردن، اجراکردن، (با: -self) مواظب رفتار خود بودن، (خوب) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] باند هدایت
هدایت کردن، رفتار رفتار، سلوک، بردن، اداره کردن
[برق و الکترونیک] تداخل رسیده سیگنالهای تداخلی که وارد خطوط تلفنی یا تغذیه شده باشند.
قابلیت هدایت [نساجی] قابلیت هدایت
قابل هدایت ,انتقال پذیر
رهبری، هدایت، رسانایی، انتقال، بردن جریان سایر معانی: (برق و گرما) رسانش، رساندن (انتقال آبگونه توسط لوله و به ویژه انتقال شیره ی گیاهی در آوندها)، تنظیم [شیمی] رسانش، رسانایی الکتریکی [عمرا ...
[برق و الکترونیک] نوار هدایت - باند رسانش ؛ نوار رسانش باند انرژی مربوط به حرکت الکترونهای آزاد در ماده ی جامد . معمولاً باند رسانش خالی یا دارای تعداد کمی الکترون است . [پلیمر] نوار رسانش ...
[شیمی] الکترون رسانش
[خاک شناسی] هدایت گرمایی [آب و خاک] هدایت گرما
[پلیمر] پایداری رسانشی
کرایه ای ,اجاره ای ,مزدی