تکفیر، لعن و نفرین، تهدید بمجازات سایر معانی: فحاشی و تهدید، تقبیح، لعن و تعن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رد، سرزنش، مذمت، بی میلی، عدم تصویب، تقبیح سایر معانی: رجوع شود به: disapproval، disaproval : عدم تصویب
کاهش، توهین، بی اعتباری، بی احترامی، خوار شماری، انکارفضیلت سایر معانی: کم ارج سازی، پست انگاری، دون سازی، بدگویی، بی ارج سازی
توپخانه ضد هوایی سایر معانی: تیراندازی ضد هوایی، آتش پاد هوایی، (عامیانه) انتقاد پر سر و صدا
گناه، جرم، بزه، تقصیر، مجرمیت سایر معانی: معصیت [حقوق] گناه، جرم، بزه، تقصیر
پرخاش، طعنه، طعن، سخن حمله امیز، ناسزا گویی سایر معانی: هتاکی، فحش، ناسزا، دشنام، هرزه گویی
نفرت، زشتی، دشمنی، عداوت، رسوایی، بد نامی سایر معانی: بیزاری، تنفر، انزجار، آریغ، ننگ، بی آبرویی، (در اثر اعمال نفرت انگیز)
پشیمانی، ندامت، توبه، طلب مغفرت سایر معانی: پتت، هود
ضلالت، فنا، تباهی، مرگ روحانی، دمار سایر معانی: (مذهبی) لعنت شدگی، نارستگاری، محکومیت ابدی، (قدیمی) فنا، نابودی، ویرانی، نیستی
پشیمانی، تاسف، تاثر، افسوس، افسوس خوردن، حسرت بردن سایر معانی: تاسف خوردن، متاسف بودن، دریغ خوردن، دریغیدن، دژمانیدن، دژوانیدن، پشیمان شدن، ندامت، نادم شدن [ریاضیات] تأسف
قضاوت، حکم، رای، گفته، فتوی، فتوا، جمله، محکوم کردن، رای دادن سایر معانی: (دادگاه و غیره) حکم، (دستور زبان) جمله، فراز، (حقوق) حکم صادر کردن، مجازات تعیین کردن، قرار محکومیت (یا زندان) صادر ...