سنگینی، ضغطه، فشار، مضیقه، زور، پرس، بار سنگین مصائب و سختیا سایر معانی: چلانش، (مجازی) فشار (زندگی و غیره)، گرفتاری، تنگنا، فزونی، تراکم، هم فشردگی، ازدیاد، تحت فشار قرار دادن، در تنگنا گذا ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی