بخش [زبانشناسی] هریک از قسمتهای چهارگانۀ تشکیلدهندۀ دستور زایشیـ گشتاری
واژههای مصوب فرهنگستان
جزء [مهندسی بسپار - تایر] بخشی از یک مخلوط
جزء [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] بخشی از یک مخلوط
[ریاضیات] تحلیل مؤلفه ها [آمار] تحلیل مولفه ای
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] گذرگاه سطح - قطعه رسانایی برای ارسال و دریافت سیگنالهای ریز پردازنده که پایه های ورودی و خروجی آن دارای توابع و زمان بندی معین است.
[ریاضیات] مؤلفه ی گراف
مؤلفه فضا [ریاضی] زیرفضای همبند بیشین
[عمران و معماری] مولفه تغییر مکان
[ریاضیات] مؤلفه ی واریانس
تجزیۀ مؤلفهای [زبانشناسی] روشی در مطالعات زبانشناختی بهویژه در معنیشناسی که معنی واژهها یا واحدهای زبان را متشکل از مؤلفهها و تجزیهپذیر در نظر ...
[ریاضیات] مؤلفه های میدان تانسوری
[آمار] مولفه های واریانس