(verb transitive) مقایسه کردن، سنجیدن، برابر نهادن، مقابله کردن، تطبیق کردن (as) compared with در مقایسه با، در سنجش با (verb transitive) تشبیه کردن، ماننده کردن، قیاس کردن (verb transitive) ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] تابع مقایسه
[ریاضیات] مقایسه ی سیمپلکس و سیمپلکس اصلاح شده
[ریاضیات] همسنجیدن توپولوژی ها
[ریاضیات] مقایسه ی روش دو فازی و M-بزرگ
[کامپیوتر] عملگر مقایسه ای ؛ عملگر مقایسه
[ریاضیات] قضیه ی مقایسه [آمار] قضیه مقایسه
[آمار] مقایسه با شاهد
[ریاضیات] مقایسه با روش دو فازی
(به ویژه در مورد اشخاص) مقایسه کردن ناپسندیده است
به قسمت های مجزا تقسیم نمودن، به اپارتمان های جداجدا تقسیم کردن، حجره حجره کردن
بخش کردن، (به قطعات کوچکتر) تقسیم کردن، جدا جدا کردن، مجزا کردن، افراز کردن، (با تیغه یا دیوار کشیدن) اتاقکدار کردن، تقسیم کردن [کامپیوتر] هنر کامپیوتر [ریاضیات] جدا کردن، تقسیم کردن ...