مبادلهای، جابجایی پذیر، تخفیف دار، مبنی بر تبدیل یامبادله سایر معانی: (ریاضی) جابجا پذیر، تعویض پذیر، همگرد، (حقوق) تخفیفی، وابسته به تخفیف مجازات، بازخرید کردنی، دگرسانی، تبدیلی، وابسته به ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[شیمی] قانون جابجایی [ریاضیات] قانون جابجایی، قانون تعویض پذیری، اصل جابجایی
[ریاضیات] قانون جابجایی ضرب
حلقۀ جابهجایی [ریاضی] حلقهای که عمل ضرب آن جابهجایی باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
[ریاضیات] حلقه ی تعویضپذیر(ی)
[ریاضیات] قاعده ی تعویضپذیری
[ریاضیات] نیم گروه جابجاپذیر
[ریاضیات] غیر جابجایی [ریاضیات] پاد جابجایی
[ریاضیات] پایه ی گروه جابجایی پذیر
[ریاضیات] ماتریس های غیر جابجایی
[ریاضیات] تعویض ناپذیر [ریاضیات] غیر جابجائی، ناجابجایی
جبر ناجابهجایی [ریاضی] جبری که در آن عمل ضرب، جابهجایی نیست