هوش، ادراک، شعور سایر معانی: ذکاوت مادرزاد، عقل و شعور، عقل سلیم، هوش خدادادی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وابسته به علوم طبیعی و دانشمندان این علوم، طبیعت گرایانه، موافق با اصول طبیعی، مبنی بر طبیعت بازی، وابسته به تاری علوم طبیعی
واقع بین، تحقق گرای، راستین گرای سایر معانی: realist واقع بین [ریاضیات] راستین گرا، واقع گرایانه