پایان یافتن، پایان دادن، منتج بهنتیجه شدن، خوف، عمل بستن سایر معانی: 1- (پیچاندن و) به صورت گوی درآوردن، گلوله کردن 2- درهم بافتن، درهم گوراندن، درهم گیر انداختن، همبسته کردن یا بودن 3- به پ ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی