[برق و الکترونیک] پیچک کانوننده پیچکی که به منظور کانونی ساختن باریکه، میدان مغناطیسی موازی با آن تولید می کند. معمولاً پیچک در قسمت گردن لامپ تصویر پرتو کاتدی سوار می شود و جریان مستقیمی را ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] سیم پیچی حرارتی
[نفت] مارپیچ گرمایش
[برق و الکترونیک] پیچک حذف هام پیچکی که روی سیم پیچ میدان یک بلندگو و به صورت سری مخالف با پیچک صدا بسته می شود. در نتیجه ولتاژ هام القا شده در دو سیم پیچ یکدیگر را خنثی می کنند.
[برق و الکترونیک] سیم پیچی جرقه زن
(برق) سیم پیچ القا، توخت پیچه، بوبین القا، قرقره القا [برق و الکترونیک] پیچک القا وسیله ای برای تغییر جریان مستقیم به جریان متناوب ولتاژ - بالا . پیچک اولیه ِ آن از چند دور سیسم ضخیم و پیچک ...
[برق و الکترونیک] سیم پیچی با هسته آهنی
[برق و الکترونیک] پیچک هسته آهنی، چوک هسته آهنی پیچکی که مدار مغناطیسی آن از طیق هسته ی آهن جامد با ورقکاری شده و یا هر ماده ی مغناطیسی دیگر بسته می شود .
(تلفن و سایر ابزار برقی) بوبین بارگیری، بار پیچه [برق و الکترونیک] سیم پیچی بار گذاری
[برق و الکترونیک] سیم پیچ مغناطیس
[برق و الکترونیک] گالوانومتر با پیچک متحرک گالوانومتری که جیان خروجی از پیچک معلق یا گردان در مدیان مغناطیسی ثابت شده را اندازه می گیرد .
[برق و الکترونیک] میکروفون آبی با پیچک متحرک میکروفونی با پیچک متحرک که به امواج صوتب ایجاد شده در آب پاسخ می دهد .