کوتاه کردن، تنظیم کردن، بصورت فرمول دراوردن، فرمول بندی کردن، بشکل قاعده دراوردن یا ادا کردن سایر معانی: به صورت فرمول بیان کردن (یا درآوردن)، ریختاره دادن، دیسه کردن، تدوین کردن، فرموله کرد ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هموار، تخت و مسطح، جدول بندی کردن، تخت کردن، مسطح کردن سایر معانی: ستون بندی کردن، به صورت جدول یا ستون درآوردن [برق و الکترونیک] در جدول ارایه دادن [ریاضیات] در جدول، جدول بندی کردن، فهرست ...