کلاچ [قطعات و اجزای خودرو] سازوکاری برای قطع و وصل کردن ارتباط موتور با جعبهدنده (gearbox)
واژههای مصوب فرهنگستان
چنگال، چنگ، کلاچ، کلاج، وضع دشوار، چنگ زدن، محکم گرفتن سایر معانی: قاپیدن، قاپ زدن، (با دست یا چنگ) گرفتن، محکم چسبیدن، دست (در رابطه با گرفتن)، (جمع) نفوذ و قدرت، (عامیانه) سر بزنگاه، هنگام ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صفحهکلاچ [قطعات و اجزای خودرو] صفحۀ چرخانی که دو سوی آن با مادهای اصطکاکی پوشانده میشود و با فشرده شدن بین چرخلنگر و دیسک کلاچ، گشتاور و توان و حرکت را از موتور به جع ...
[خودرو] پوسته کلاچ
کلید قطعکن زیرکلاچی [قطعات و اجزای خودرو] کلیدی در پشت پدال کلاچ که از روشن شدن خودرو بدون فشار دادن پدال کلاچ جلوگیری میکند ...
دیسک کلاچ [قطعات و اجزای خودرو] صفحهای گرد که بهکمک فنر خورشیدی، صفحهکلاچ را به چرخلنگر میفشارد و حرکت را از موتور به جعبهدنده (gearbox) منتقل میکند ...
لغزش کلاچ [قطعات و اجزای خودرو] سُر خوردن صفحهکلاچ بر روی دیسک کلاچ که به کاهش توان انتقال منجر میشود
خلاص کردن علوم مهندسى : کلاج را رها کردن
(مکانیک) کلاچ سایشی، کلاچ اصطکاکی
[برق و الکترونیک] کلاژ مغناطیسی کلاژِ که در آن حرکت با جذب بین قطبهای مغناطیس شده از یک شفت گردان به شفت دیگر منتقل می شود .
[سینما] کلاچ صفحه لغزان
سختی، فلاکت، بدبختی، مشقت، ادبار و مصیبت، روزبد سایر معانی: ادبار، ناملایمات، پریشان حالی