پارچه، قماش سایر معانی: منسوج، (در ترکیب) ساخته شده از پارچه، پارچه ای [سینما] پرده محاط [نساجی] پارچه - لباس [پلیمر] پارچه، بافته خیلی ریز الیاف شیشه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] کاربرد پارچه
[نساجی] جوشاندن پارچه
[نساجی] محاسبات پارچه
[نساجی] تعداد نخ تار و پود در هر سانتیمتر یا اینچ پارچه
[نساجی] کارگر بازکننده پارچه از ماشین بافندگی
[نساجی] رنگهای اسیدی از شرکت سیبا گایگی سوئیس
[نساجی] مسئول درجه بندی پارچه
[نساجی] هدایت کننده پارچه
[نساجی] غلتک برداشت پارچه
(انگلیس ـ قرون وسطی)، واحد اندازه گیری پارچه
جلدپارچه ای