ماده، شرط، جزء، بند، فصل، قضیه، جزئی از جمله سایر معانی: (دستور زبان) عبارت (مجموعه ای از چند واژه که دارای فاعل و فعل باشد)، جمله واره، (در مورد قرارداد و لایحه و غیره) بند، شق، فقره، جز، ع ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[حسابداری] بارنامه مشروط
[حقوق] قید حال شدن دین، قید تسریع در پرداخت
بند صفتی [زبانشناسی] بندی که در جمله نقش صفت را ایفا میکند
واژههای مصوب فرهنگستان
شرط لنگر و زنجیر [حملونقل دریایی] شرطی در بیمهنامۀ دریایی که به موجب آن بیمهگر قید میکند از پرداخت هزینۀ بازیافت لنگر ازدسترفتۀ کشتی که هنوز شناور است معا ...
شرایط لغو [گردشگری و جهانگردی] بندی از قرارداد که در آن شرایطی که ممکن است به فسخ قرارداد منجر شود، ذکر میشود
(امریکا) لایحه ی الحاقی دلانی (که به کار بردن مواد سرطان زا در مواد خوراکی را غیرقانونی اعلام کرد)
بند وابسته [زبانشناسی] ← بند پیرو
موادیکه مقررات تازه در برداشته باشد
[حقوق] شرط مندرج در موافقتنامه داوری دایر بر اینکه حکم داوری در هر دادگاه صالحی قابل ثبت باشد
بریدن، دراوردن یک حمله
[حقوق] قید ابراء، شرط معافیت