احتیاط، ژرفی سایر معانی: احتیاط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشورت، تامل، اندیشه، خیال، غور، شور، بررسی، سنجش سایر معانی: ژرف اندیشی، ژرفنگری، غور و بررسی، تعمق، ژرفروی، (بیشتر جمع) بحث و بررسی جوانب، کنکاش، تعمق و تبادل نظر، چاره جویی، فرصت ...
نظر، رای، احتیاط، بصیرت، صلاحدید، حزم سایر معانی: اختیار، قدرت تصمیم گیری، آزادی عمل، (قدیمی) صواب دید، داوری، دقت، پیرانگری، پرواگری، درایت [فوتبال] تشخیص-صلاحدید [حقوق] صلاحدید، صوابدید، ت ...
پیش بینی، بصیرت، دوراندیشی، مال اندیشی سایر معانی: آینده نگری، احتیاط، پایان بینی [عمران و معماری] دید به پیش - دید جلو
توجه، با خبری، آگاهی
پیش بینی، احتیاط، ژرفی، حزم، اقدام احتیاطی، احتیاط کردن سایر معانی: عامل احتیاطی، هوشکاری، از پیش مواظب بودن، پیش هشیاری، پیش آمایی [برق و الکترونیک] احتیاط [حقوق] احتیاط، حزم، اقدام احتیاطی ...