لیست واژه‌ها

circulator bus

اتوبوس محله‌ای [حمل‌ونقل درون‌شهری - جاده‌ای] نوعی خط اتوبوس‌رانی در یک محدودۀ مشخص محلی که آن را به دالان‌های اصلی حمل‌ونقل متصل می‌کند ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

circulatory torsion

[عمران و معماری] پیچش دورانی

دیکشنری انگلیسی به فارسی

forrite phase differntial circulator

[برق و الکترونیک] سیرکولاتور فاز- تفاضلی فرُیتی ترکیبی از دو سویه کننده ی ریزموج و جداساز بار که به عنوان وسیله ی قطع و وصل بین منتگرون رادار پرتوان، گیرنده ی رادار، و آنتن رادار عمل می کند. ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

neurocirculatory asthenia

ضعف اضطرابی [علوم پایۀ پزشکی] نشانگانی شامل نفس‌بریدگی و ترس از تلاش، همراه با کوفتگی و احساس درد در پشت قفسۀ سینه که عموما ناشی از یک اختلال اضطرابی است ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

y circulator

[برق و الکترونیک] سیرکولاتور Y سیرکولاتوری که دارای سه موجبر مستطیلی جداگانه است که برای تشکیل یک ساختار Y شکل متقارن با یک میله یا گوه فریتی در مرکز به یکدیگر متصل می شوند .. توانی که به هر ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

scandalmonger

پخش کننده شایعات افتضاح امیز سایر معانی: شایعه پراکن، رسوایی گستر، ننگ گستر

دیکشنری انگلیسی به فارسی

ضعف اضطرابی

نشانگانی شامل نفس‌بریدگی و ترس از تلاش، همراه با کوفتگی و احساس درد در پشت قفسۀ سینه که عموما ناشی از یک اختلال اضطرابی است [روان‌شناسی]

واژه‌های مصوب فرهنگستان

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید