(بیشتر در انگلیس) رنگ بیژگی، خلوص رنگ (در امریکا می گویند: saturation) [سینما] فام [کامپیوتر] مشخصه های رنگی . [زمین شناسی] رنگینی، مشخصه های رنگی، بعد رنگ که به قدرت یا خلوص رنگ غالب یا میز ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[برق و الکترونیک] کنترل جلای یرنگ ؛ کنترل رنگ ؛ کنترل اشباع رنگ کنترل تعبیه شده در گیرنده های تلویزیونی رنگی که با تغییر دامنه سیگنال حامل رنگ نمایی در قسمت مدوله زدایی درجه اشباع یا روشنی ر ...
[سینما] درهم گذاری به روش تفکیک رنگ - کروماکی
[برق و الکترونیک] نوسان ساز جلای رنگ نوعی نوسان ساز بلوری درگیرنده های تلویزیونی رنگی که سیگنال 3/579545 مگاهرتز را برای مقایسه با سیگنال ورودی زیر حامل رنگ نمایی با بسامد مشابه تولید می کند ...
[نساجی] روش رنگ و دندانه توام در حمام رنگهای کرومی با پشم
[نساجی] روش رنگ و دندانه توام در رنگرزی
[نفت] رنگ نگاری
اَبیراهی فامی [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] عیبی در عدسی که موجب کانونی شدن فامهای گوناگون نور در نقاط مختلف یک پرتو میشود و طیف ایجاد میکند ...
واژههای مصوب فرهنگستان
خصیصههای فامنابی [شیمی] خصیصههایی مربوط به توزیع طیفی نور که شامل فام و نابی رنگ است
خصیصههای فامنابی [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] خصیصههایی مربوط به توزیع طیفی نور که شامل فام و نابی رنگ است
فامنابی [شیمی] مشخصههای محرکی رنگی متناسب با مختصات آن بر روی صفحه در یک فضارنگ دوبُعدی که شامل فام و نابی است
فامنابی [مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] مشخصههای محرکی رنگی متناسب با مختصات آن بر روی صفحه در یک فضارنگ دوبُعدی که شامل فام و نابی است ...