نوعی ابگوشت سایر معانی: (خوراکپزی) آبگوشت ماهی یا صدف
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(خوراک پزی) سوپ غلیظ دارای صدف و پیاز و گوجه فرنگی و غیره
[زمین شناسی] والکوویت - یک نوع رتینیت به رنگ زرد عسلی که حاوی مقادیر کم نیتروژن است و در زغال قهوه ای در والکو در موراویا در کشور چک اسلواکی سابق یافت می شود.
خوردن، بلعیدن، حریصانه خوردن سایر معانی: اوباردن، اوباشتن، باولع خوردن، لمباندن، (با خشونت و شدت) نابود کردن، در کام خود فرو بردن، فراگرفتن، (با ولع) گوش کردن، نگریستن، دریافتن، سراپای وجود ...
(عامیانه) خوردنی ها، تنقلات، لب چره ها، قاقالی لی، خوراک، غذا
خوراک، خوراکی، غذا
خوراک غذا، خواربار، اذوقه