سرگرمی، حرفه، اشتغال، اشغال، پیشه، تصرف، شغل سایر معانی: تصرف به زور، کار، (جمع) مشغولیات، اشغالی، اشغالگر، سکونت، سکنی، در زیستی، تصدی، فرداری، مربوط به حرفه [حقوق] شغل، اشتغال [ریاضیات] اش ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی