[برق و الکترونیک] فیلتر لرزش موج سطحی فیلتر موج اکوستیکی سطحی که فاصله ی بین الکترودهای ورودی / خروجی آن از یک انتهای ارایه به طرف دیگر طبقاتی است و مقایسه پالس را در رادار دارای لرزش انجام ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دوستانه، خوش، نرم و ملایم، شوخ، شاد دل سایر معانی: شاد و خرم، سبکبال، دلشاد، بی غم، بی فکر، بی مبالات، بی ملاحظه، مهربان، خوش قلب، ادم شو ومهربان، مهربانی
جیر جیر، اشاره مختصر، جیر جیر کردن، اشاره مختصر کردن به سایر معانی: صدای جیک جیک (جوجه ی پرندگان و ماکیان)، جیک، جیک زدن
با حرارت، پر هیجان، گرم، جوشان، احساساتی سایر معانی: شادکام، سرخوش، خرمدل، سرحال، شاداب [مهندسی گاز] گرم، جوشان، جوشانده
فراخ، خوشدل، شوخ، سرحال، خرم، خوشنود، سرمست، سبک روح، خوش وقت، خشنود، سرخوش، پرنشاط سایر معانی: شاد، سرزنده، مسرور، خوشحال، سبکدل، پدرام، درخشان، سروربخش، معاشرتی و لذت گرای، همجنس باز (به و ...
خوشرو، خون گرم، خیر، خوش مشرب، خوش دماغ سایر معانی: تندرستی آفرین، سلامتی بخش، (آب و هوا) ملایم و سالم، (شخص) سر زنده و گرم، رفیق دوست، (در اصل) وابسته به نکاح و زاد و ولد، نکاحی، زایشی، واب ...
هیجان انگیز، شور انگیز، انگیزگر، (کاسبی و غیره) پر رونق، گرفته، گرم، چشمگیر، فوق العاده، ناروال، شهوت انگیز
اواز، سرود، تصنیف، خواندن، اواز خواندن، سرودن، سرود خواندن، سراییدن سایر معانی: آواز خواندن، خنیدن، نغمه سرایی کردن، ترنم کردن، تمجید کردن، (از راه شعر و آواز) تعریف کردن، ستودن، (زنبور یا ک ...
فعال، سرزنده سایر معانی: پرشوق و ذوق، خواهان، پر حرارت، پرانرژی، پرشور، دارای دل و دماغ، داغ، دلیرانه، متهورانه، با روح، روح دار، جاندار، دلبر
لرزش صدا، حرف عله، با تحریر خواندن، پیچانیدن، لرزیدن، چهچه زدن، جاری شدن، روان شدن، چرخیدن سایر معانی: (آواز) تحریر، (موسیقی) رجوع شود به: vibrato، (پرنده) چهچهه، (تلفظ r در برخی زبان ها) زب ...
صدای جیر جیر، جیر جیر کردن سایر معانی: (صدای گنجشک و پرندگان کوچک)، جیک، جیر جیر کردن پرندگان کوچک