غنا، فراوانی، وفور، فزونی، سرک، کثرت، بسیاری، فرط فیض سایر معانی: انبوهی، پرپشتی، پر شاخ و برگی، خرمی، شور، سرزندگی، نشاط (exuberancy هم می گویند)، فرط فی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خوش رویی، خونگرمی، خوش مشربی سایر معانی: خوش معاشرتی
خوشی، خرسندی، خوش وقتی، خوشحالی سایر معانی: شادی، مسرت خاطر، سرور، میل
شادی، طالع، سعادت، خرسندی، خوش وقتی، خوش بختی، سعد کوفی سایر معانی: خوشحالی، خوشی، خوشنودی
نشاط، خوشی، بشاشت، شوق و شعف سایر معانی: شادی و سروصدا، قهقهه ی شادی، شور و شعف
خوشی، خرسندی سایر معانی: خوشحالی، شادمانی
خوش طبعی، قرابت نسبی، دموی بودن، هم خونی سایر معانی: برنگ خون