صمیمی، بسیار نزدیک، خودمانی، پهلوی یکدیگر، محرمانه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(در برخی جوندگان و میمون ها) فراخنای دو طرف دهان (زیر گونه ها) که در آن خوراک نگه می دارند، لپ کیسه
گونه بر گونه، بسیار نزدیک، لپ به لپ
استخوان گونه، عظم گونه سایر معانی: (کالبد شناسی) استخوان گونه، کمان عذاری، قوس و جنه
گستاخ، پر رو، دارای گونه های برامده، بیشرمانه سایر معانی: دهان دریده، جسور
[زمین شناسی] گونه ثابت ( پوشش و اسکلت پشتی در ساختمان بدن در تریلوبیتها) چسبیده به گلابلا است و شامل تمام کرانیدیوم به استثنا گلابلا می گردد و دارای لبه کاملا برجسته بوده که در تمام لبه سفال ...
[زمین شناسی] گونه متحرک، در تریلوبیت ها ،بخشهایی از سفالون که از در طول پوست اندازی از گونه ثابت شده جدا می شوند.
گلعذار، گلچهره
اشک ازچشمانش سرازیر شد
اشک برچهره اش روان شد
مزاح آمیز، مسخره آمیز، شوخی، غیر جدی
سر بالایی، تکبر، غرور، نخوت، گستاخی، شدت عمل، گردنفرازی، خود رایی، خود سری، خیره سری، عظمت، خود بینی سایر معانی: باد دماغ، لافزنی، نخوت (arrogancy هم می گویند)