اسب جنگی سایر معانی: اسب رژه و مراسم تشریفاتی، پرکن، نسیه بر (رجوع شود به: charge)، (قدیمی) بشقاب، دیس، گنجانه ی بزرگ و مسطح، دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر مثل تفنگ [سینما] بارده / شارژر ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[سینما] کاست و بو [نوعی فیلمدان 5/9 م م ]
دیس، صفحه گرامافون، بشقاب بزرگ، هر چیز پهن سایر معانی: (ظرف) دیس، بشقاب بیضی، خوانچه، تریان، طبقچه، صفحه ی گردان (که صفحه ی گرامافون را روی آن قرار می دهند)، (عامیانه) صفحه ی گرامافون [سینما ...
وسیلهای که در آن بار خازنها را خالی میکنند [فیزیک]
واژههای مصوب فرهنگستان
افزارهای که فشار مخلوط سوخت و هوا را با تزریق بخشی از دود حاصل از احتراق به داخل سیلندرها، به کمک یک فشردهساز که با جریان دود به کار میافتد، افزایش میدهد [قطعات و اجز ...