[برق و الکترونیک] امپدانس مشخصه - امپدانس مشخصه امپدانسی که در صورت اتصال به سرهای خروجی یک خط انتقال با طول نامشخص، طول ظاهری آن را به بی نهایت می رساند. در نتیجه هیچگونه موج ایستا روی خط و ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[پلیمر] طول مشخصه
[ریاضیات] دستگاه خطی مشخصه
[عمران و معماری] بار مشخصه
[ریاضیات] مفسر لگاریتم
[ریاضیات] نقطه ی تماس
چندجملهای مشخصه [ریاضی] یک چندجملهای که ریشههای آن ویژهمقدارهای یک ماتریس مربع باشد
واژههای مصوب فرهنگستان
پرتوِ مشخصه [ریاضی] در یک معادلۀ دیفرانسیل، یک خم انتگرال که سایر خمهای انتگرال را تولید میکند
[عمران و معماری] مقاومت مشخصه
[ریاضیات] زیرگروه سرشت نما
[برق و الکترونیک] سطح مشخصه