بریده نشدنی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(حقوق) قوانین بازرگانی مبتنی بر سنت و عرف، قانون بازرگانی، قواعد واصول قدیم معاملات بازرگانی، حقوق تجارت قدیم، دادگاه تجارت
ناوگان بازرگانی سایر معانی: ناوگان بازرگانی
بازرگان دولتمند
کشتی بازرگانی، کشتی تجاری
دفینۀ بازرگانی [باستانشناسی] مجموعهای از اشیا با کاربردهای متفاوت که میتوان حدس زد به دست یک بازرگان درحالسفر با نیت دستیابی مجدد به آن دفن شده باشد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
رجوع شود به: mardetable، فروش رفتنی، قابل فروش، بازار دار
ارتفاع تجاری [مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل] بخشی از تنۀ درخت که در بالای زمین و در برخی کشورها در بالای کندۀ آن قرار دارد و قابل فروش است ...
کشتی بازرگانی، مرد تاجر، کشتی تجارتی
بازرگانی، تجارت، جماعت بازرگانان
[ریاضیات] نمودار گردشی ساختیافته
محراب، مذبح، قربانگاه سایر معانی: (کلیسا) محراب، میز عشای ربانی، آلتار، مجمره