پیاله، جام، کاسه، فنجان، جام باده، در عشاء ربانی سایر معانی: لیوان شراب، چمانه، (گیاه شناسی) استکانی، گل استکانی شکل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(گیاه شناسی) استکانی
پیاله، جام، ظرف کیمیاگری، لیوان ازمایشگاه سایر معانی: قدح، تنگ، شیشه ای که دهانه ی آن ناودان مانند است (و داروسازها و غیره به کار می برند)، سبوچه [شیمی] بشر، لیوان آزمایشگاه، ظرف کیمیاگری [ز ...
جام، دوری، جام شراب، هدف نهایی سایر معانی: (افسانه ی قرون وسطی) جامی که حضرت عیسی در شام آخر از آن نوشید (و بعدا یوسف ارمطی خون مسیح را در آن جمع کرد) (grail holy هم می گویند)
جنبش، خم، تکان، سبو، لرزه، بلونی، کوزه دهن گشاد، شیشه دهن گشاد، دعوا و نزاع، لرزیدن صدای ناهنجار، اثر نامطلوب باقی گذاردن، مرتعش شدن، ناجور بودن، تصادف کردن، نزاع کردن، لرزاندن، طنین انداختن ...