[نساجی] عیوب پرز تابدار و بدون تاب چسبیده به نخ در طول کم آن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آمار] زنجیرهای مارکوف متناهی
[ریاضیات] زنجیر های مارکوف
محدود، بستری، منحصر، محدود شده سایر معانی: 1- محدود 2- بستری [عمران و معماری] تحت فشار - محبوس [بهداشت] زیر فشار - محبوس
بردگی، غلامی، برزگری فلاکت بار سایر معانی: serfage بردگی، غالامی
خدمت اجباری، بردگی، رعیتی، بندگی سایر معانی: غلامی، بیگاری، نوکری، (حقوق) اعمال شاقه، کار سخت [حقوق] حق ارتفاق، بردگی، بندگی، خدمت اجباری
بردگی، بندگی سایر معانی: برده، غلامی، کار شاق، جان کنی، خر حمالی، (مجازی) اسارت، گرفتاری، (سخت) در بند چیزی بودن، عبودیت