قیدرعایت ایین وتشریفات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کسیکه پای بندرعایت ایین وتشریفات است
جشن، تشریفات، مراسم، رسم سایر معانی: پرآیین، پرتشریفات، بسیار مودب، بسیار رسمی و مبادی آداب، پای بند تشریفات، آیین، آداب، برگزاری، عمل یا رویداد یا برنامه ی رسمی و تشریفاتی، رعایت آداب و اصو ...
مناجات نامه، ایین نماز، اداب نماز سایر معانی: (کلیساهای فرقه های گوناگون) آیین تجویز شده ی نیایش در کلیسا
شکوه، جاه، طمطراق، تجمل، فرهی، فره، حشمت، غرور وتظاهر سایر معانی: جلال، مهستی، زرق و برق، دبدبه، کروفر، خودنمایی، جاه نمایی، کبکبه، کبکبه و دبدبه، نمایش غرور آمیز، به رخ کشی، دنگ و فنگ، (مهج ...
تشریفات، تشریفات مذهبی، ایین پرستش سایر معانی: وابسته به رسوم و تشریفات، تشریفاتی، آیینی، رسومی، پرستوار، پرستش وار، برگزاری یا پیروی از مراسم مذهبی، (کاری که از روی عادت و با اصرار انجام شو ...
با وقار، مجلل، با شکوه سایر معانی: شکوهمند، پرشکوه، شاهانه، آهسته و موقر، باتانی، وقار آمیز