[زمین شناسی] فروپاشی غار ریزش سقف یا دیواره های غار، همچنین تجمع آوارهایی که بوسیله ریزش بوجود می آیند. نیز ببینید: برش غار. مترادف: breakdown.
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غارنشین [زمین شناسی] غارنشین
[زمین شناسی] غار خاک مواد آواری معمولاً غیریکپارچه ریزدانه که بطور بخشی یک غار را پر می کنند. همچنین مواد مشابهی از این دست بدون توجه به اندازه دانه شان؛ نیز ببینید: fill (غارشناسی) مترادف: ...
[معدن] خط تخریب (نگهداری)
[زمین شناسی] غار برون ریزشی
اگهی، اخطار، پیش بینی احتیاطی سایر معانی: (حقوق) یادداشت رسمی (که از سوی طرف ذینفع به مراجع قانونی داده می شود مبنی بر اینکه تا به ادعاهای او رسیدگی نشده از هرگونه اقدام در مورد به خصوصی خود ...
(لاتین: ای خریدار مواظب باش !) اصطلاح حقوقی به این معنی که خریدار هم مسئول است و باید هنگام خرید چشم و گوشش باز باشد تا مغبون نشود، می خواستی نخری !، به معنى " بگذار مشترى حذر کند یا بگذار م ...
کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکندبه تقاضای دیگران تر
[نفت] گود ریزشی
غارنشین سایر معانی: غارنشین، انسان اولیه (آغازین) که در غار زندگی می کرد، غارنشین، اشکفت زی (cave dweller هم می گویند)
[آب و خاک] آب غار
تنباکوی جویدنی (که با شیره شیرین شده و به صورت لقمه در آمده است)، هنری کاوندیش (فیزیکدان انگلیسی)