[نساجی] قلیایی سوزآور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تُردش قلیایی [خوردگی] شکست فلزات در محلولهای قلیایی بهموجب تأثیر همزمـان خوردگی و تنش کششی
واژههای مصوب فرهنگستان
[مهندسی گاز] تامین سود سوزاور
[نساجی] جوش قلیایی
[مهندسی گاز] شستشوی قلیائی [نساجی] شستشو با سود - شستشو قلیایی
بطورطعنه امیز
لطیفه سایر معانی: سوزندگی، تندی، نیش سخن
کاشی مومرنگ [هنرهای تجسمی] کاشیای که به شیوۀ مومرنگ ساخته شده باشد
تند، گس، دبش، تند خو، سوزاننده، زننده سایر معانی: تلخ، تند و تیز، سوزش آور، (سخن) تند و زننده
سوزانی سایر معانی: تیزى، درشتى، زنندگى
قطع، برش، قلمه گیاه، قلمه زنی، برش روزنامه، برنده سایر معانی: (سخن) نیش دار، برا، پرکنایه، طعنه آمیز، (سرما) سخت، سوزدار، بریدن، برینش، (قطعه ی بریده شده) لخت، وابره، تکه، تخته، (روزنامه و م ...
زنندگى، تندى