رستهبندی [باستانشناسی] دستهبندی براساس مشاهدۀ شاخصههای آشکار که اغلب، باستانشناسان در حین کار میدانی انجام میدهند |||متـ . طبقهبندی مقدماتی pr ...
واژههای مصوب فرهنگستان
تفرقه، گسترش، ارایش قشون، قرارگیری قشون یا نیرو، موضع گیری سایر معانی: نظ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترتیب، نظم، ارایش، انجمن، حواله، خط، دستور، فرمان، نوع، مقام، صنف، زمره، رسم، ارجاع، فرمایش، امر، سیاق، دسته، ضابطه، ردیف، رتبه، امریه، انتظام، ایین، سفارش، طرز قرار گیری، راسته، نظام، ایین ...
قرار دادن واحدهای اقامتی، مانند مهمانخانهها و راهسراها و مهمانپذیرها و مهمانکدهها، در گروههای مختلف بر مبنای تنوع امکانات و تسهیلاتی که عرضه میکنند ...
طبقهبندی واحدهای دستوری یا واژگانی [زبانشناسی]