بطورخالص، خالصانه، بطوراصل یااصلی، درست، بدون ریا
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطلقا، بی چون وچرا، بی شرط [ریاضیات] بدون هیچ شرطی
واقعا، براستی، امین، حقیقتا، هر اینه سایر معانی: (قدیمی) به درستی (که)، هرآینه