گرد آوری آب باران (از راه جوب کشی و گنداب راه سازی)، آب تله، آبگیر (انباری که آب های گرد آوری شده در آن نگهداری می شود)، آب انبار، (در مورد خدمات بهداشتی و دولتی و غیره) ناحیه ی تحت پوشش، په ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زمین شناسی] یخچال واریزه یک مترادف غیر متعارف برای یخچال واریزه:drift glacier.
مامور اخذ مالیات، باج گیر سایر معانی: مامور اخذ مالیات، باج گیر
علف ماست، رشدوک، گورکک
[آب و خاک] آبراه دست کندی
اغذیه لذیذ سایر معانی: (قدیمی) خوراک لذیذ، دندان مز، دهان شیرین کن، درجمع خواربار، سورسات
کتاب تعلیمات دینی، تعالیم مذهبی شفاهی سایر معانی: آموزش اصول دین مسیح (به طور شفاهی)، آموزش شفاهی، pl تعالیم مذهبی شفاهی
وابسته به تعالیم مذهبی
وابسته به آموزش شفاهی (به ویژه آموزش اصول دین مسیح)، وابسته به تعلیمات دینی، شرعیات، شرعیاتی، مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاس
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
تعلیم واموزش اصول دین از راه سئوال وجواب