[نساجی] پودگیر - کردلین - نخ هایی که در ماشین بافندگی ماکویی در کناره پارچه تافته بافی می شوند
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] پودگیر - کردلین
افروخته شدن، مشتعل شدن، آتش گرفتن
(خودمانی) مورد گوشمالی شدید قرار گرفتن
چمنی که دردامنه تپه ای باشد
جلو خود را (به ویژه جلو زبان خود را) گرفتن، یک دفعه متوجه شدن و حرف خود را سنجیدن
(عامیانه) متوجه رفتار ناپسند (یا اشتباه و غیره ی) دیگری شدن
[نساجی] کوک زیگزاگ
(حین ارتکاب) غافلگیر کردن، گیر انداختن، غافلگیر کردن
(برای جبران عقب افتادگی) بیشتر کار کردن، رسیدن به، به حساب کسی رسیدن، اثر سو کردن
صید و رهاسازی [مهندسی منابع طبیعی - شاخه حیاتوحش] به دام انداختن ماهیان معمولا با تور و قلاب و زنده رها کردن آنها
واژههای مصوب فرهنگستان
حدّ صید [اقیانوسشناسی] میزان صید در یک زیستبوم تا حدی که به ذخایر آن لطمه نزند