آموزش [روانشناسی] فرایند یاد دادن یا فراگرفتن دانش و مهارتها و ارزشها|||متـ . آموزشوپرورش
واژههای مصوب فرهنگستان
شنواییشناس آموزشی [شنواییشناسی] فردی که در زمینۀ شنواییشناسی آموزشی تخصص دارد
[سینما] فیلم آموزشی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[آمار] آمار در علوم تربیتی
[سینما] تلویزیون آموزشی - تلویزیون فرهنگی
کارشناس اموزش و پرورش سایر معانی: کارشناس اموزش و پرورش
[شیمی] پراکندگی کشسان
[نساجی] تور الاستیک - تور کشسان
برق رسانی سایر معانی: برق رسانی [برق و الکترونیک] الکتریکی کردن، برقی کردن
سوارکشتی شدن، عزیمت باکشتی، حمل باکشتی
شستشو دادن، روغن مالی کردن، تدهین کردن سایر معانی: (به بدن مرهم یا روغن یا داروی آبگونه مالیدن و مالش دادن) خیس مالی کردن، خیس مال کردن
شستشو، روغن مالی، تدهین سایر معانی: خیس مالی