کارپوشه [عمومی] پوشۀ مخصوصی که نامهها و پروندههای جاری را برای صدور دستور در آن قرار دهند
واژههای مصوب فرهنگستان
کرایه گاری، باربری باگاری سایر معانی: ترابری با گاری (یا کامیون یا ارابه)، مکاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[ریاضیات] اصل ماکزیمم کارتان
(فرانسه) منو، فهرست خوراک های رستوران، خوراک نامه، لیست غذا (carte هم می نویسند)
کارتل [اقتصاد] توافقی برای تنظیم قیمت که بهصورت رسمی یا غیررسمی بین شماری از بنگاهها شکل میگیرد
[ریاضیات] ظرفیت دکارتی
[ریاضیات] مختص دکارتی
[عمران و معماری] سیستم مختصات دکارتی [زمین شناسی] سیستم مختصات کارتزین سیستم مختصاتی که در آن موقعیت نطقهای در فضای n بعدی با فاصله نقطه از صفحه مرجع تعریف می شود. [ریاضیات] دستگاه مختصات دک ...
(ریاضی) مختصات کارتزین، هماراهای دکارتی [شیمی] مختصات دکارتی، مختصات کارتزین، هماراهاى دکارتی [عمران و معماری] مختصات کارتزین - مختصات دکارتی [کامپیوتر] مختصات دی کارتی . [زمین شناسی] نظام م ...
[ریاضیات] معادله ی کارتزین، معادله ی دکارتی
[ریاضیات] صفحه ی دکارتی
[ریاضیات] حاصل ضرب کارتزین، حاصل ضرب دکارتی، حاصل ضرب مستقیم، ضرب دکارتی