فرش، قالی، زیلو سایر معانی: گلیم، کفپوش بافته (پشمی و غیره)، موکت، گبه، خرسک، جاجم، جاجیم، فرش کردن، قالی کردن، با کفپوش پوشاندن، (مجازی) پوشاندن، مورد موآخذه قرار دادن، سرکوفت زدن، بازخواست ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
(ارتش) بمباران منطقه ای کردن، ناحیه ی ویژه ای را سخت بمباران کردن (برای تسهیل پیشرفت پیاده نظام)، بمباران فرشی کردن
سرباز جنگ ندیده، سردار جنگ ندیده (واژه ی تحقیر آمیز)، جنگجوی تن آسا
قالی باف
[نساجی] پشم قالی - پشمی با الیاف بلند و ضخیم
خورجین سایر معانی: خرجین، کیسه ی ساخته شده از فرش، وابسته به carpetbagger، خورجینی، سیاست بازی ودغلکاری کردن، خرجین
مسافر خورجین دار، تازه بدوران رسیده و فاسد سایر معانی: (پس از جنگ های داخلی امریکا - ماجرا جویان و سیاست بازان شمالی که برای بهره گیری از اوضاع آشفته ی جنوب از نواحی شمالی به جنوب کوچ می کرد ...
مفروش سایر معانی: فرش کرده
(گیاه شناسی)، علف فرشی (mollugo verticillata ـ بومی امریکای شمالی)
[نساجی] نوعی فرش ضخیم که از پشم و پنبه در هند بافته می شود و دارای رنگهای آبی و سبز و قهوه ای می باشد
[نساجی] فرش اکسمینستر - نوعی قالی ماشینی
[نساجی] قالی بلوچی - قالی مشهور بلوچی که از پشم شتر و موی بز بافته می شود