رگ سایر معانی: رگ (مویرگ یا شاهرگ یا سیاهرگ)، مجرای خون، عروق خونی رگ، رگ [بهداشت] رگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] روشی برای جدا کردن مولکولهای یونیده در درون لولههای مویین سیلیکا با قطر 25 تا 100 میکرومتر و طول 20 تا 100 سانتیمتر|||[شیمی] روشی در جد ...
واژههای مصوب فرهنگستان
بلوری شبیه به مو یا نخ [زمینشناسی]
نیروی چسبندگی بین جسم جامد و مایع در لولۀ مویین|||متـ . جاذبۀ مویینگی [فیزیک]
ابزاری برای آزمودن رفتار شارششناختی بسپارهای مذاب با وارد کردن نیرو به مذاب در یک مویلوله [مهندسی بسپار - تایر]
← کاوند لاگین [خوردگی]
موجی با طولِموج کوتاه که براثر کشش سطحی در سطح آزاد مایع به وجود میآید [فیزیک]
نیروهای میانایی که بر آب و روغن و جامد در لولۀ مویین عمل میکنند و موجب اختلاف فشار در سطح مشترک آب و روغن میشوند [شیمی]
چگالش بخار برجذبیده در درون حفرات برجذبنده [شیمی]