گنجایش تحلیلی [ریاضی] فرمولدار
واژههای مصوب فرهنگستان
ظرفیت پیشگاه [حملونقل هوایی] تعداد مشخصی از هواپیماها که در مکانهای مشخصی از پیشگاه جای میگیرند
[بهداشت] ظرفیت همانند سازی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ظرفیت آلایندهپذیری [مهندسی محیط زیست و انرژی] مقدار مواد سمی و فاضلابی که یک حجم آب میتواند بپذیرد بیآنکه آثار سوء بر آبزیان و انسان داشته باشد ...
[حسابداری] ظرفیت در دسترس
[زمین شناسی] ظرفیت کمکی
[نفت] ظرفیت پارسنگ گیری
[عمران و معماری] ظرفیت باربری - تاب فشاری - ظرفیت تحمل - باربرد - قدرت برنده - قدرت تحمل - بارپذیری - ظرفیت بارپذیری [زمین شناسی] ظرفیت باربری، قدرت تحمل، تاب فشاری حداکثر بار بر واحد سطح که ...
[عمران و معماری] ظرفیت دوچرخه رو - گنجایش دوچرخه رو - کشش دوچرخه رو
[عمران و معماری] ظرفیت دوچرخه رو - کشش دوچرخه رو - گنجایش دوچرخه رو
[علوم دامی] توان بافری، توانای ایجاد محیط بافری .
[ریاضیات] ظرفیت دکارتی