زاویه، قسمت، بلوک، بخش سایر معانی: جا تعیین کردن (برای سربازان)، محل خواب و خوراک سربازان را معلوم کردن، مستقر کردن، (سوئیس) ایالت، کانتون، (فرانسه) بخشی از اروندیسمان، (نشان های اشرافی) مرب ...
دیکشنری انگلیسی به فارسی
[نساجی] لیف مصنوعی کنتونا ( ویسکوز نیمه کدر )
نگهبان، محجور، اطاق عمومی بیماران بستری، صغیری که تحت قیومت باشد، نگه داری کردن، توجه کردن سایر معانی: (معمولا با: off) جا خالی دادن، خنثی کردن، پس زدن، دفع کردن، (بیمارستان) بخش، (بیمارستان ...